بررسی های اسلامی

شعر مرحوم شهریار در وصف امام خامنه ای

 

ای غریو تو ارغنون دلم

سطوت خطبه‌ات ستون دلم

خطبه‌های نماز جمعه تو

نقشه حمله با قشون دلم

 

چشم از نقش تو نگارین است

می‌نگارد مگر بخون دلم

عقل من پاره می‌کند زنجیر

که به سر می‌زند جنون دلم

 

من هم از آن فن و فنون دانم

که جنون زاید از فنون دلم

کلماتت چو تیشه فرهاد

می‌شکافند بیستون دلم

 

وز مواعظ که می‌کنی آنگاه

صبر میزاید از سکون دلم

انقلاب من از تو اسلامی است

که حریفی به چند و چون دلم

 

بازوان امام آنکه دگر

بی قرین است در قرون دلم

چشم امیدی و چراغ نوید

هم شکوهی و هم شکون دلم

 

در رکوع و سجود خامنه‌ای

من هم از دور سرنگون دلم

خاصه وقت قنوت او کز غیب

دست‌ها می‌شود ستون دلم

 

او به یک دست و من هزاران دست

با وی افشانم از بطون دلم

عرشیان می‌کنند صف به نماز

از درون دل و برون دلم

 

پیرم از چرخ واژگون و علیل

بشنو از بخت واژگون دلم

چون کمانی خمیده ایم لیکن

تیرآهی است در کمون دلم

 

طوطی عشقم و زبان از بر

جمله ماکان و ما یکون دلم

در ترازوی سنجشم مگذار

ای کم عشق تو فزون دلم

 

 

 


آزادی در غرب!!!

بدون شک آزادی و به ویژه آزادی سیاسی در هر نظامی تعریف شده است و حد و مرز و چارچوب‌هایی دارد و نظام حاکم با زیاده‌روی از چارچوب‌ها مخالفت و حتی مقابله می‌نماید  .

 

البته در آمریکا و کشورهای غربی، چارچوب خاصی وجود ندارد، بلکه به شرایط روز و منافعشان نگاه می‌کنند. به عنوان مثال ممکن است که برای درج کاریکاتور رئیس جمهوری آزادی عمل بدهند، اما یک تظاهرات آرام علیه جنگ یا بی‌کاری را با خشونت‌آمیزترین عملیات پلیسی به خاک و خون بکشند.

 

مضاف بر این که در غرب (آمریکا و اروپا) هیچ انتقاد و تظاهراتی برای براندازی صورت نپذیرفته است، اما همین تظاهرات ساده علیه جنگ‌افروزی، تورم، بی‌کاری و ... را بر نمی‌تابند.

 

ما شاهدیم که هم زمان با اغتشاشات براندازی در دوره‌ی انتخابات در ایران، در کشورهای فرانسه، ایتالیا، بلژیک، سوئیس و ... نیز تظاهرات‌هایی علیه کمبودهای اقتصادی و اجتماعی صورت پذیرفت، اما در عین حال که همه رسانه‌های صهیونیستی و اذناب ایرانی آنها پرچم آزادی و فریاد وامظلوما را برای اغتشاشگران ایرانی سر داده بودند، پلیس اروپا شدیدترین برخوردهای فیزیکی را با تظاهر کنندگان خود می‌نمود! و جالب آن که پس از ضرب و شتم شرکت کنندگان در تظاهرات آرام سوئیس، رئیس پلیس گفت: هر چیزی اندازه‌ای دارد و ما نمی‌توانیم تحمل کنیم و برخورد می‌کنیم!

 

البته این تازه ظاهر کار است. باطن کار این است که آمریکا، انگلیس، فرانسه و ... حتی آزادی ملت‌های دیگر در کشورهای خودشان را بر نمی‌تابند و با تحریم‌های اقتصادی و حملات نظامی، مردم بی‌گناه و حتی کودکان آنان را به خاک و خون می‌کشند!

 

هر چند شاید گاهی در روزنامه‌ها یا شبکه‌های خبری (به عنوان سوپاپ یا نمایش آزادی) به مسئولی اتهامی وارد گردد، اما اولاً آن اتهام بی سند نیست و نویسنده یا شبکه اگر نتواند سندی دال بر ادعای خود ارائه نماید به سنگین‌ترین جرایم نقدی و زندان محکوم می‌گردد و ثانیاً حد مستند آن نیز محدود است. چنان چه شاهدید در فرانسه‌ای که مدعی مهد تمدن و آزادی است، حتی یک محقق و تاریخ‌نگار اجازه ندارد نسبت به حقایق هلوکاست تحقیق کند، چه رسد که بخواهد نظری بر خلاف منافع ستمکاران صهیونیست ابراز نماید. که امثال «روژه گارودی»‌ها که کم هم نیستند و همگی به زندان و جرایم نقدی محکوم شدند، نمونه‌ی بارز آن هستند.

 

در جهان غرب همه زنان آزادند عریان شوند و آنها بسیار نگران آزادی زنان مسلمان در ایران و کشورهای اسلامی هستند، اما حتی یک دانشجو آزاد نیست که حجاب داشته باشد. و در نهایت آن که فیلترینگ‌های شدید – سانسورهای پیاپی – تشکیل رسانه‌های زنجیره‌ای – دخالت در انتخابات‌های کشورهای دیگر – صدور مجوز شنود همه‌ی مکالمات مردم – کنترل سرمایه‌های همه‌ی مردم در بانک‌ها و در نهایت زندان‌های گوانتانامو و ابوغریب و ...، همه نمودهای بارز آزادی‌های آمریکایی و غربی است.

 

در نظام جمهوری اسلامی (الحمدلله) آن قدر آزادی هست که هر کس هر چه دلش می‌خواهد می‌گوید و می‌نویسد و فریاد می‌زند که «آزادی نیست»! روزنامه‌ها هر جوسازی و تهمتی را به هر کس که دلشان بخواهد می‌زنند و به هنگام احضار به دادگاه و مطالبه‌ی سند دال بر اتهام وارده، فریاد آزادی خواهی سر می‌دهند و پس از محکومیت به علت نشر اکاذیب، نیز به عنوان یک مبارز مظلوم، از خود قهرمان‌سازی می‌کنند.

 

در کجای دنیا ممکن است عده‌ای برای براندازی دور هم جمع شوند، نقشه بکشند و در جهت تحقق نقشه‌های خود نیز عملیات کنند، اما راست راست بچرخند و با رسانه‌های داخلی و خارجی مصاحبه کنند.

 

در فرانسه (البته فقط برای نما سازی و نیز انتقام احزاب از یک دیگر)، همسر فرانسوا میتران به خاطر استفاده از بیت‌المال برای خرید یک بلیط هواپیمای داخلی به دادگاه احضار شد! اما اینجا اگر مفسدین اقتصادی کلان نیز به دادگاه احضار شوند، جریان سیاسی شده و آنان قهرمان می‌شوند و تصمیم به براندازی هم می‌گیرند.

 

در آمریکا و اروپا تمامی کسانی که به هر نحوی سفری به ایران کرده باشند و تمایلی به مطالعه‌ی جریانات نشان دهند، تحت پیگرد یا دست‌کم تحت کنترل قرار می‌گیرند، اما در جمهوری اسلامی ایران «الحمدلله یا متأسفانه» کسی معترض نمی‌شود که آقا شما چه حقی داشتید که با بنیاد سوروس آمریکا مرتبط شوید و یا با ملک فلان و ملک فلان در خصوص مسائل داخلی ایران هماهنگی کنید و در عین مسئولیت امنیتی یا با سران 1+5 برای تحت فشار قرار دادن ایران مکالمه‌ی تلفنی کنید(؟!)

 

در ایران آن قدر آزادی وجود دارد که شخصیتی چون شیرین عبادی می‌تواند از راه دور و توسط وکلای خود، سردبیر یک روزنامه‌ی رسمی (کیهان) را به خاطر نقل اقوال خودش در طرفداری از بهاییان و هم جنس‌بازان و مخالفت با رژیم و اسلام را به دادگاه کشیده و مطالبه‌ی سند نماید!

 

اگر چه در ایران فیلم‌نامه نویسان و کارگردانان در تولید فیلم‌های مستهجن و پرنو محدودیت دارند، اما آزادند تا دلشان می‌خواهد فرهنگ منحط فمینیسم را که کاملاً ضد اسلام و نظام است ترویج کنند – چنان چه می‌کنند – و یا ارزش‌های اسلامی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم به مسخره بگیرند – چنان چه می‌گیرند -، اما آیا کسی می‌تواند در آمریکا فیلمی در ترویج اسلام ناب بسازد و انقلاب اسلامی را تبلیغ نماید؟ کدام آزادی؟! مگر کارگردان فیلم‌های محمد رسول (ص) و (عمر مختار) به همراه خواهرش در یک انفجار کشته نشد؟

 

در آمریکا و اروپا، یک شهروند آزاد است تا دلش می‌خواهد به همه‌ی مقدسات عالم فحش دهد و یا کاریکاتور شخصیت‌های مذهبی را بکشد، اما اگر تمایلی به اسلام نشان دهد، یک تروریست بالقوه محسوب می‌شود و تحت تعقیب یا پیگرد قرار می‌گیرد! البته اگر به علت‌های ساختگی تصادف، زیاده‌روی در مشروب و ... کشته نشود.

 

در خاتمه آن که بسیار دروغ می‌گویند! نه در غرب آزادی وجود دارد و نه در جمهوری اسلامی ایران آزادی وجود ندارد. مطمئن باشید اگر در غرب یک دهم آزادی ایران را به اتباع خود بدهند، ناهنجاری‌هایی ایجاد می‌گردد که تمامی منافع سیاسی و اقتصادی آنان را در تمامی جهان به مخاطره می‌اندازد.

 


تفسیر حدیث قدسی(روزه برای من است ومن جزا وپاداش آن هستم )

 حدیث قدسی(روزه برای من است ومن جزا وپاداش آن هستم (

علت برای خدا بودن روزه این است که روزه تنها عبادتی است که ازامور عدمی تشکیل شده  بر خلاف عبادت های دیگراز قبیل نماز ،حج وغیر آن که ترکیبی از امور وجودی اند  .

 

 برای مثال در حج اموری مانند طواف ،قربانی کردن وغیره ومعلوم است که داشتن اخلا ص در آنها کاری بس

 

مشکل است وخالی ازاحتمال وجود آفاتی مانند ریا وسمعه نیست که سبب می گردد تا کار برای غیر خدا،اما در روزه باید امری را ترک کرد نه این که به نمایش گذاشت.


مطلبی خواندنی از آیت الله مدرس

دوازده ساله بودم که در مجلس روضه ی مسجد جامع قمشه با پدرم شرکت داشتیم .

 

واعظ گفت:امام صادق(ع) از کار نخل کاری در آفتاب سوزان،عرق ریزان برگشته بود و از شدت حرارت به

 

سختی نفس می زد.

 

حاضرین همه زدند زیر گریه و زاری،من از شوق و ذوق چنین عملی آن هم از طرف پیشوای مذهب خود چهره

 

ام گشاده شد و خنده ام گرفت یعنی عظمت کار،مرا شادان و خندان کرد.اطرافیانم که این عمل مرا گناه

 

سخت می دانستند نگاه های بدی به من نمودند.

 

تاریخ ما را برای ایجاد نا امیدی و گریه و زاری نوشته اند نه برای تجربه آموختن و به دنبال آن کار و عمل و

 

کوشش.تاریخ ما هنوز در جنگ امام حسین(ع) وصلح امام حسن(ع)گنگ و نارساست به خاطر آن که نمی

 

توانیم زمان و مکان و مقتضیات را تحلیل و تعمّق نماییم.گاه جنگ است از کربلا می گوییم،گاه صلح است از

 

صلح امام حسن(ع) می گوییم،از هر دو بهره برداری موضعی و به نفع اعمال خود می کنیم و حال آن که اصل

 

قضیه چیز دیگری است.آن صلح در زمان خود بسیار عاقلانه و امامانه بود آن جنگ هم در زمان خود با توجه به

 

پیمان شکنی ها درست،عاقلانه،پیروزی و ندای حق بود ولی ما تنها برای گریه و زاری نمودن مردم ساده که

 

سعی شده در جهل بمانند،هر دو را مطرح می کنیم.

 

(مجله ی تربیت،سال1382،شماره2)


بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره ی «رسالت هنر انقلابی»

گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‌ی «رسالت هنر انقلابی» و وظایف هنرمندان که پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR  آن را منتشر کرده است و خواندن آن خالی از لطف نیست: 


* هنر انقلابی باید زیبایی‌ها را تبیین کند


پنجاه، شصت سال کسانی بر ما حکومت کردند که آورنده‌ی آن‌ها، نه اینکه ما نبودیم- چون در ایران حکومت مردم به این صورت اصلًا سابقه نداشت- بلکه دلاوریِ خودشان هم نبود. ای‌کاش اگر دیکتاتور بودند، اقلَّا مثل نادرشاه با زور بازوی خودشان، یا مثل آغامحمدخان با حیله‌گری خودشان بر سر کار آمده بودند؛ اما این‌طور نبود. دیگران آمدند و آن‌ها را بر این ملت مسلّط کردند و تمام منابع مادّی و معنوی این ملت را به غارت بردند. با رنجها و محنتهای بسیاری، حرکت عظیمی در مقابل این پدیده‌ی شوم اتّفاق افتاد و توانست با فدا کردن جانها و با عریان کردن سینه‌ها در مقابل دشنه‌ی دشمن غدّار، به جایی برسد. این زیبا نیست؟ هنر چگونه می‌تواند از کنار این‌ها بی‌تفاوت بگذرد؟ این توقّعِ انقلاب است. هنر انقلابی‌ که ما از اوّل انقلاب همین‌طور گفتیم و آن را درخواست کردیم، این است. آیا این توقّعِ زیادی است؟ موسیقی و فیلم و تئاتر و نقاشی و سایر رشته‌های هنریِ شما باید به این مقوله بپردازد؛ این‌ها چیزهای لازمی است. توقّعِ انقلاب از هنر و هنرمند، یک توقّعِ زورگویانه و زیاده‌خواهانه نیست؛ بل مبتنی بر همان مبانی زیباشناختی هنر است. هنر آن است که زیباییها را درک کند. این زیباییها لزوماً گل و بلبل نیست؛ گاهی اوقات، انداختن یک نفر در آتش و تحمّل آن، زیباتر از هر گل و بلبلی است. هنرمند باید این را ببیند، درک کند و آن را با زبان هنر تبیین نماید. (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر 1380/05/01)


جهت‌گیری کار هنری باید دقیق و درست باشد


سنت الهی در تاریخ اقتضا می‌کرد که تفکر اسلامی و اندیشه‌ی پاک الهی، در یک نوبت رو بیاید، و آن نوبت اکنون آغاز شده است و معلوم می‌شود که یکی از نشانه‌هایش ماییم. یکی از نشانه‌هایش، لبنان و آفریقا و کشورهای گوناگون اسلامی است. یکی از نشانه‌هایش، احساس ضعف دنیا در مقابل تفکر الهی و توحیدی است که وجود دارد و در حال به وجود آمدن است. در این مجموعه و در این حرکت عظیم، این فکر پاک و مقدسی که در دنیا به وجود آمده است- فکر انقلابی‌ و توحیدی و الهی- در صف‌آرایی با فکر شیطانی و اهریمنی قرار گرفته است. ما که اهل هنریم‌- شما را می‌گویم و از زبان شما حرف می‌زنم- باید این مایه‌ی هنر را به کار ببریم و غلیظ کنیم و شاعر و نویسنده و هرگونه هنرمند دیگری، در خدمت این تفکر مقدس قرار بگیرند و از هنر و مایه‌ی هنر و ابزار هنر، حداکثر استفاده را بکنند.


چیزی که خیلی مهم است، این است که به کار بردن هنر باید مثل همه‌ی ابزارهای دیگر که حامل یک فکر هستند، جهت‌گیریش خیلی دقیق و روشن و درست بوده باشد و دچار اشتباه در جهت‌گیری نباشد.(بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی 1368/08/21)


* معارف الهی را منتشر کنید


نباید تصوّر کرد که هنر دینی آن است که حتماً یک داستان دینی را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینی - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینی آن است که بتواند معارفی را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشته‌اند و جانهای پاکی در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینی است. اینها حقایقی است که همه پیامبران الهی برای آوردن آنها به میان زندگی بشر، بارهای سنگینی را تحمّل کردند. نمیشود ما این‌جا بنشینیم و تلاشهای زبده‌ترین انسانهای عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بیتفاوت بگذریم. هنر دینی این معارف را منتشر میکند؛ هنر دینی عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی میکند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیه‌ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید. (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر 1380/05/01)


* باید پیروزی ملت‌مان را روایت کنیم


ما در این ماجرای هشت ساله، یک پیروزی مطلق به دست آوردیم. ما که جنگ را شروع نکرده بودیم که بگوییم فلان جا را می‌خواستیم بگیریم، نتوانستیم، پس ناکام شدیم؛ قضیه این نبود. قضیه این بود که دشمنی به ما حمله کرده بود و می‌خواست بخشی از خاک ما را بگیرد؛ همه دنیا هم به او کمک کردند؛ ما هم مردانه ایستادیم؛ ناکام شد و بینی‌اش به خاک مالیده شد و برگشت. پیروزی از این بالاتر؟ این پیروزی را با همین ابعاد، با همه خصوصیاتی که در آن وجود دارد، با همه آن هزاران هزار ماجرایی که آن را به وجود آورده است، ما باید روایت کنیم. این کارِ هنرمندان عزیز ماست؛ کار نویسندگان است؛ کار سینماگران است؛ کار شاعران است؛ کار نقّاشان است؛ کار اصحاب فرهنگ و هنر است. (بیانات در دیدار جمعی از مدیران و فعالان فرهنگی دفاع مقدس ‌1379/07/06)


* حقیقت را بفهمید و تبلیغ کنید


مهمترین وظیفه [ی انسانِ هنری و فرهنگی] هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»؛ این یک معیار است؛ حقیقتی را که درک میکنید، آن را تبیین کنید. کسی انتظار ندارد برخلاف آنچه که میفهمید حرف بزنید. نه، آنچه را که میفهمید، بگوئید. البته برای اینکه آنچه میفهمید درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت کنید؛ چون در حوادثِ فتنه‌‌‌‌‌‌‌گون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بی‌‌‌‌‌‌‌بصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شأن یک انسان هنری و یک انسان فرهنگی است. پس باید حقیقت را فهمید؛ بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمیشود با شیوه‌‌‌‌‌‌‌های سیاسی - شیوه‌‌‌‌‌‌‌های سیاستگران و سیاستمداران - در عالم فرهنگ حرکت کرد، این خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ بایستی گره‌‌‌‌‌‌‌گشائی کرد؛ بایستی حقیقت را باز کرد، بایستی گره‌‌‌‌‌‌‌های ذهنی را باز کرد. و این تبیین لازم دارد، یعنی همان کار انبیاء. (بیانات در دیدار جمعی از شعرا 1388/06/14)


* تعهّد در قبال فُرم و مضمون لازم است


هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهّد دارد. کسی که قریحه هنری دارد، نباید به سطح پایین اکتفا کند. این یک تعهّد است. هنرمند تنبل و بیتلاش، هنرمندی که برای تعالی کار هنرىِ خودش و ایجاد خلاقیت تلاش نمیکند، در حقیقت به مسؤولیتِ هنری خودش در قبال قالب عمل نکرده است. هنرمند باید دائم تلاش کند. البته ممکن است انسان یک وقت به جایی برسد که بیش از آن نمیتواند تلاش کند - بحثی نیست - اما تا آن‌جایی که میتواند، باید برای اعتلای قالب هنری تلاش کند. این تعهّد در قبال قالب، بدون یک احساس شور و عشق و مسؤولیت - البته این شور و عشق هم مسؤولیت است؛ آن هم یک دست قوی است که انسان را وادار به کاری میکند و نمیگذارد که احساس تنبلی و تن‌آسایی، او را از کار باز بدارد - به دست نمی‌آید.


علاوه بر این، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه میخواهیم ارائه بدهیم؟ اگر انسان محترم و عزیز است، دل و ذهن و فکر او هم عزیز و محترم است. نمیشود هر چیزی را به مخاطب داد، فقط به صرف این‌که او نشسته و به حرفهای ما گوش میدهد. (بیانات در دیدار جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر 1380/05/01)


* هنر را از شکل کالای تجملی خارج کنید


هنرمندان، زبان رسای هنر را در خدمت انقلاب و اسلام - که عزیزترین سرمایه‌ی مردم است - به‌کار گیرند و این عطیه‌ی الهی را صرف تعالی افکار مردم کنند و هنر را از آمیزش با مظاهر زیانبار فرهنگ بیگانه رها سازند. هنر را با حفظ تعالی آن به میان مردم برند و در ذهن و دل آنان وارد کنند و از شکل کالای تجملی و مخصوص گروهی خاص خارج سازند. (پیام به ملت شریف ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی(ره) 1368/04/23)


* مایه‌ی هنری را غلیظ کنید


شما وقتی‌که هنری را در خود یافتید و آن را دنبال کردید و ریشه و چشمه‌ی هنر را در خودتان به جوشش درآوردید، باید کوشش کنید مایه‌ی هنری را غلیظ نمایید تا بتوانید این اندیشه‌ی مقدس و این روح پاک امروز دنیا - یعنی انقلاب اسلامی - را که مثل روح و اندیشه‌ی معصومی، در دنیای ناپاک افکار غلط و در روزگار سیاه ما، بالاخره جای خودش را در دنیا باز می‌کند، تقویت نمایید و گسترش دهید. (بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی 1368/08/21)


* مردِ زمانه‌ی خودتان باشید


مرد زمانه‌ی خودتان باشید، آدم زمانه‌ی خودتان باشید. زمانه‌ی شما، زمانه‌ی مهمّی است. بنده در این خطّ تاریخ طولانی ایران، بخصوص قسمت بعد از اسلام، خیلی رفت‌وآمد کرده‌ام - سلسله‌هایش، احوال اجتماعی کشور، احوال سیاسی کشور، جنگها، پادشاهی‌ها - گمان نمی‌کنم در تمام این هزار و اندی سال، کشور حادثه‌ای به عظمت حادثه‌ی انقلاب اسلامی به خود دیده باشد. به عظمت این حادثه، من حادثه‌ای سراغ ندارم که کشور ما به خود دیده باشد. ما تلخی‌های بزرگی داشته‌ایم؛ امّا فتوحات بزرگ که یک ملّت این‌جور ناگهان بشکفد، این‌جور ناگهان رشد کند، این‌جور ناگهان همه‌ی این حصارهای گوناگون را که دور او به حالت مصنوعی چیده بودند، به هم بریزد، قد بکشد، سر بلند کند و وضعش در ظرف بیست سی سال این تغییر عظیم را بکند، هرگز چنین چیزی در کشور رخ نداده بود.


خوب، این مزرع مهمّی است برای رشد فرهنگ، اندیشه و هنر از این استفاده کنید، این زمانه را تصویر کنید، با این تصویرِ خودتان زمانه را غنی کنید. هرچه که شما بگویید که خوب باشد، درست باشد، مستحکم باشد، متین باشد، پرمغز باشد، این زمانه‌ی شما را غنی می‌کند؛ این ظرف را پر می‌کند از محتوای باارزش و غنی و مستغنی کننده. (بیانات در دیدار شاعران ‌1389/06/03)