سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بررسی های اسلامی

مادرش منتظر است

 

.

افسران - مادرش منتظر است...
ali007برای رد شدن از  نیاز به  داشتند تا روی سیم خاردارها  

و بقیه از روی بدن او رد شوند، داوطلب زیاد بود قرعه انداختند، افتاد به نام  همه اعتراض کردند

جز یک  پیر مرد گفت: چکار دارید  به نامش افتاده دیگر، بچه ها از پیر مرد بد به دلشان گرفتند.

دوباره قرعه انداختند باز هم افتاد به نام همان جوان. جوان بدون درنگ خودش را با  انداخت روی سیم 

خاردارها بقیه نیروها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوان، همه رفتند  

به او گفتند بیا چرا معطلی؟

گفت نه شما بروید من باید  را برای  ببرم،