مطلبی خواندنی از آیت الله مدرس
دوازده ساله بودم که در مجلس روضه ی مسجد جامع قمشه با پدرم شرکت داشتیم .
واعظ گفت:امام صادق(ع) از کار نخل کاری در آفتاب سوزان،عرق ریزان برگشته بود و از شدت حرارت به
سختی نفس می زد.
حاضرین همه زدند زیر گریه و زاری،من از شوق و ذوق چنین عملی آن هم از طرف پیشوای مذهب خود چهره
ام گشاده شد و خنده ام گرفت یعنی عظمت کار،مرا شادان و خندان کرد.اطرافیانم که این عمل مرا گناه
سخت می دانستند نگاه های بدی به من نمودند.
تاریخ ما را برای ایجاد نا امیدی و گریه و زاری نوشته اند نه برای تجربه آموختن و به دنبال آن کار و عمل و
کوشش.تاریخ ما هنوز در جنگ امام حسین(ع) وصلح امام حسن(ع)گنگ و نارساست به خاطر آن که نمی
توانیم زمان و مکان و مقتضیات را تحلیل و تعمّق نماییم.گاه جنگ است از کربلا می گوییم،گاه صلح است از
صلح امام حسن(ع) می گوییم،از هر دو بهره برداری موضعی و به نفع اعمال خود می کنیم و حال آن که اصل
قضیه چیز دیگری است.آن صلح در زمان خود بسیار عاقلانه و امامانه بود آن جنگ هم در زمان خود با توجه به
پیمان شکنی ها درست،عاقلانه،پیروزی و ندای حق بود ولی ما تنها برای گریه و زاری نمودن مردم ساده که
سعی شده در جهل بمانند،هر دو را مطرح می کنیم.
(مجله ی تربیت،سال1382،شماره2)