بررسی های اسلامی

اثبات قرآنی برتری علی(ع) از پیامبران

 

صعصعه فردی مورد توثیق همه ، مردى عالم و فاضل و از اصحاب على (ع ) بوده، به ایشان عرض کرد :

« اخبرنى انت افضل ام آدم ؟»؛ مرا خبر دهید شما افضل هستید یا آدم ابوالبشر(ع )؟

حضرت فرمودند: « تزکیة المرء لنفسه قبیح» ؛ قبیح است که مرد از خود تعریف و تزکیه نماید و لکن از باب «و اما بنعمة ربک فحدث»  مى گویم :« انا افضل من آدم»؛ من از آدم افضل هستم .

عرض کرد:« ولم ذلک یا امیرالمؤ منین»؛ به چه دلیل افضل از آدم هستى ؟

حضرت بیاناتى فرمود که خلاصه اش این است که براى آدم (ع ) همه قسم وسایل رحمت و راحت و نعمت در بهشت فراهم بود، فقط از یک درخت گندم منع گردید و او راضى نشد و از آن درخت نهى شده خورد و از بهشت و جوار رحمت حق خارج شد. ولى خداوند مرا از خوردن گندم منع ننمود من به میل و اراده خود چون دنیا را قابل توجه نمى دانستم از گندم نخوردم .

کنایه از آن که کرامت و فضیلت شخص در نزد خدا به زهد و ورع و تقوى است هر کس اعراض او از دنیا و متاع دنیا بیشتر است ، قطعا قرب و منزلت او در نزد خدا بیشتر و منتهاى زهد این است که از حلال غیر منهى اجتناب نماید.

عرض کرد: « انت افضل ام نوح ؟»؛ شما افضل هستید یا نوح (ع )؟

فرمود: « قال انا افضل من نوح»؛ من از نوح برتر هستم .

عرض کرد: «لم ذلک ؟»؛ چرا افضل هستید از نوح ؟

فرمود: نوح قوم خود را به سوى خدا دعوت کرد، آنها اطاعت نکردند به علاوه اذیت و آزار بسیار به آن بزرگوار نمودند تا درباره آنها نفرین کرد، « رب لاتذر على الارض من الکافرین دیارا»

اما من بعد از خاتم الانبیاء (ص ) با آن همه صدمات و اذیت هاى بسیار فراوانى که از این امت دیدم ابدا درباره آنها نفرین نکردم و کاملا صبر نمودم،چنانچه در ضمن خطبه معروف شقشقیه فرمود:« صبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجى»

صبر نمودم در حالى که در چشم من خاشاک و در گلویم من استخوان بود.

کنایه از اینکه نزدیک ترین مردم خدا کسى است که صبرش بر بلا بیشتر باشد.

عرض کرد: « انت افضل ام ابراهیم ؟»؛ شما افضل هستید یا ابراهیم (ع )؟

فرمود:« قال : انا افضل من ابراهیم »؛من افضل از ابراهیم هستم . ابراهیم عرض کرد: « رب ارنى کیف تحیى الموتى قال : اولم تؤ من قال بلى ولکن لیطمئن قلبى الایة »ولى ایمان به جایى رسیده که گفتم : « لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»؛ اگر پرده ها بالا رود و کشف حجب گردد یقین من زیاد نخواهد شد.کنایه از آن که علو درجه شخص به مقام یقین او مى باشد که واجد مقام حق الیقین شود.

عرض کرد، « انت افضل ام موسى ؟»؛ شما افضل هستید یا موسى (ع )؟

فرمود: « قال : انا افضل من موسى»؛ من افضل هستم .

عرض کرد: به چه دلیل شما افضل از موسى هستید؟

 

فرمود: وقتى خداوند موسى را ماءمور به دعوت فرعون کرد که او به مصر برود، عرض کرد: « قال رب انى قتلت منهم نفسا فاخاف ان یقتلون . واخى هارون هو افصح منى لسانا فارسله معى ردا یصدقنى اخاف ان یکذبون »؛ موسى گفت : اى خدا من از فرعونیان یک نفر را کشته ام و مى ترسم که (به خون خواهى و کینه دیرینه ) مرا به قتل برسانند، و با این حال اگر از رسالت ناگزیرم هارون را نیز که ناطقه اش فصیح تر از من است با من شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق کند که مى ترسم این فرعونیان سخت تکذیب رسالتم کنند.

اما من وقتى رسول اکرم (ص ) از جانب خدا مأمورم کرد که بروم در مکه معظمه بالاى بام کعبه آیات اول سوره برائت را بر کفار قریش قرائت نمایم . با آن که کمتر کسى بود که برادر یا پدر یا عمو یا دایى یا یکى از اقارب و خویشانش به دست من کشته نشده باشند مع ذلک ابدا نترسیدم ، اطاعت نموده تنها رفتم ماءموریت خود را انجام دادم آیات سوره برائت را برخواندم و مراجعت نمودم .

کنایه از آن که فضیلت شخص با توکل به خداست هر کس توکلش بیشتر است فضیلتش بالاتر مى باشد موسى (ع ) به برادرش اتکاء و اعتماد نمود ولى امیرالمؤ منین (ع ) توکل کامل به خدا و اعتماد به کرم و لطف عمیم ذات ذوالجلال حق نمود.

قال : انت افضل ام عیسى ؟ قال انا افضل من عیسى قال لم ذلک »؛عرض کرد: شما افضل هستید یا عیسى (ع )؟

فرمود: من افضل از عیسى هستم .

عرض کرد: چرا شما برتر هستید؟

فرمود: پس از آن مریم (س ) به واسطه دمیدن جبرییل در گریبان او، به قدرت خدا حامله شد همین که موقع وضع حمل رسید وحى شد به مریم که : اخرجى عن البیت فاءن هذه بیت العبادة لابیت الولادة »

از خانه بیت المقدس بیرون شو زیرا که این خانه محل عبادت است ، نه زایشگاه و محل ولادت و زاییدن فلذا از بیت المقدس رفت در میان صحرا پاى نخله خشکیده عیسى به دنیا آمد.

اما من وقتى مادرم فاطمه بنت اسد را درد زاییدن گرفت در حالتى که وسط مسجدالحرام بود به مستجار کعبه متمسک گردیده و عرض کرد: الهى به حق این خانه و به حق آن کسى که این خانه بنا کرده درد زاییدن را بر من آسان گردان . همان ساعت دیوار خانه شکافته شد، مادرم فاطمه را با نداى غیبى ، دعوت به داخل خانه نمودند که : «یا فاطمة ادخلى البیت»فاطمه ، مادرم وارد شد و من در همان خانه کعبه به دنیا آمدم .

از این امر پروردگار به فاطمه بنت اسد در دخول کعبه معظمه و نهى از مریم (س) از وضع حمل در بیت المقدس با توجه به شرافت مکه معظمه بر بیت المقدس شرافت فاطمه (س) بر مریم و شرافت على (ع) بر عیسى (ع) معلوم مى شود.

 منبع:کتاب شبهاى پیشاور، ص 473?


خاطره ای از مرحوم آیت الله ارباب در باره نماز

 

دکتر محمد جواد شریعت می گوید:سال یکهزار و سیصدو سی و دو شمسی بود من و عده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکی از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و کافرمان خواند. این عمل او ما را در کارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران والدین دیگر، افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند، او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون شوند .

در روز موعود ما راکه تقریباً پانزده نفر بودیم، به محضرمبارک ایشان بردند، در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غیرازدیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی روبرو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه مارا صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید، آنگاه به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش های علمی مطرح کرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آن ها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ برنمی آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش روبرو می شد.

پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من کسانی را می شناسم که _ نعوذبالله _ اصلاً نماز نمی خوانند، شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت، من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما، در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حلّ کرده اید. اکنون یکی از شما که از دیگران مسلط تراست، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکی ازما به عادت دانش آموزان دستش رابالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد، آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه مایک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند برنمی آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی «حسن»باشد، نمی توان به آن گفت «زیبا». ترجمه «حسن» زیباست؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می کنند. نمی توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد.خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکی از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول درکلمه بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنی خدای که در این دنیا هم برمؤمن و هم بر کافر رحم می کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن اعطا می فرماید. در هرحال، ترجمه بخشنده برای «رحمن» درحد کمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگرمقصودتان از رحیم من بودم _ چون نام وی رحیم بود_ بدم نمی آمد «مهربان» ترجمه کنید؛ امّا چون رحیم کلمه ای قرآنی و نام پروردگاراست، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می برد؛ زیرا رحیم یعنی خدای که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می کند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم، امّا به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم موضوع خیلی پیچیده تر می شود.امّا من معتقدم شما اگرباز هم بر این امر اصرار داردید، دست از نمازخواندن فارسی برندارید؛ زیرا خواندنش ازنخواندن نمازبه طورکلی بهتر است.

در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذر خواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نمازبه عربی،نمازهای گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هرطور دلتان می خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و ازکار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می کرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازهارا اعاده کردیم و ازکار جاهلانه خود دست برداشتیم.


دلم تاریک شده، پندی ده!

  

شخصی نزد پارسا مردی، کیسه ای پر دِرَم به دست گرفت. گفت: یا استاد! دلم تاریک شده، مرا پندی ده! پارسا گفت: اندر آن کیسه چه داری؟ گفت: دِرَم. گفت: چند است؟ گفت: هزار دِرَم. گفت: سر کیسه باز کن»، باز کرد! پارسا مرد، یک درم بر گرفت و گفت: «پیش تر آی! پیش تر آمد. پارسا آن درم بر چشم وی نهاد و گفت: چشم باز کن و بنگر! گفت: این درم بر چشم من است، نمی بینم. گفت: ای مرد! یک درم بر چشم سر نهادی، دنیا را نمی بینی. پس هزار درم بر دل نهادی، چگونه چشم دل تاریک نشود تا عقبا را ببینی!


علت بیزاری از مرگ

 

موسى بن اسماعیل از پدرش از جدش از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که امام حسن مجتبى علیه السّلام دوستى شوخ طبع داشت، چند روزى نزد آن حضرت نیامده بود، روزى آمد، امام مجتبى علیه السّلام به او فرمودند  :

 حالت چطور است و شب را چگونه به بامداد رساندى؟

 عرض کرد: صبح کردم در حالیکه به خلاف آنچه خود دوست دارم و آنچه خدا دوست مى‏دارد، و آنچه شیطان دوست مى‏دارد هستم ، امام حسن علیه السلام خندیدند ، و فرمودند : این چگونه حالی است؟....

 عرض کرد : چون خداى عزّ و جلّ دوست دارد وى را اطاعت نمایم و نافرمانیش نکنم، و من چنان نیستم، و شیطان دوست مى‏دارد معصیت خدا را انجام دهم و فرمان بردار او (خدا) نباشم و چنان نیستم، و من دوست دارم که نمیرم ولی چنان نخواهد شد و من خواهم مرد ،

 

پس مردى براى حضرت به پاخاست و عرض کرد: اى پسر پیغمبر خدا ، چرا ما از مرگ بیزاریم و آن را دوست نمى‏داریم؟

 امام حسن علیه السّلام فرمودند : به خاطر اینکه شما سراى آخرت خویش را ویران ساخته‏اید، و دنیاى فانى خود را آباد، و مایل نیستید از آبادى به ویرانى جابجا شوید.

 

معانی الأخبار، ص: 389